با توجه به تفاوت عمیق میان دیدگاههای دوطرف اصلی نبرد، میتوان گفت که جنگ در مسیری که به نفع فلسطینیان نیست، همچنان ادامه خواهد داشت
تونی فرانسیس
در حالی که بر اساس پیشبینی روزنامههای اسرائیلی، جنگ غزه ممکن است دستکم یک سال دیگر ادامه داشته باشد، برخی ناظران با توجه به علل این جنگ و شرایط طرفهای درگیر در آن معتقدند که جنگ غزه ممکن است بیشتر از مدت پیشبینیشده طول بکشد و به مرحلهای برسد که از آرزوها و تواناییها چیزی باقی نماند تا زمینه برای تعیین مرزهای قدرت و حوزههای نفوذ ناشی از پیامدهای جنگ فراهم شود.
چالش اصلی جنگ علنی که از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، ابهام در اهداف نهایی دو طرف جنگ است. افزون بر اینکه طرفهای دخیل در جنگ هم با توجه به دیدگاههایشان، اهداف متناقضی را برای دو طرف متخاصم تعیین کردهاند. به همین دلیل درباره عملیات طوفانالاقصی که اعضای جنبشهای حماس و جهاد اسلامی انجام دادند، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد؛ بهویژه اینکه جمهوری اسلامی ایران دو گروه یادشده را تامین مالی میکند، به جنگجویان آنها آموزش نظامی میدهد و آنها را بهعنوان بخشی از «محور مقاومت» علیه آمریکا و اسرائيل به رهبری خود میداند.
رهبران حماس این طوفان را سرآغاز فروپاشی دولت اسرائيل و آزادسازی سرزمین فلسطینی از رود اردن تا دریای مدیترانه میدانستند. آنها با پیامها و سخنرانیهایشان فلسطینیان، کشورهای عربی و جهان اسلام را به راهاندازی قیام گسترده و پیوستن به روند آزادی فلسطین فراخواندند.
با توجه به اقدام سریع آمریکا و غرب در حمایت از اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان حامی اصلی حماس، نهتنها نتوانست در قبال این حمله مسئولیتی بر عهده گیرد، بلکه هرگونه ارتباط با این عملیات را بهطور رسمی رد کرد و با این اقدام، شمار زیادی از هواداران محور مقاومت را ناامید کرد.
البته برای مقامهای جمهوری اسلامی آسان نبود که خود را از جنگ غزه کنار بکشند اما نگرانی از پیامدهای آن باعث شد رژیم ایران رسما از این عملیات فاصله بگیرد و در عوض گروههای نیابتیاش را به مداخله در جنگ غزه و حمایت از حماس سوق دهد. با این حال، مقامهای رژیم و تحلیلگران هوادار آنها در رسانهها از تعریف و تمجید حماس و تشریح اهداف و مقاصد عملیات طوفانالاقصی ابایی نداشتند.
برخی از آنها حمله حماس را پاسخ و ضربهای به پروژههای عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل تلقی کردند، اما برخی دیگر آن را ضربه به پروژه «کریدور هند» دانستند که سال گذشته در جریان اجلاس سران گروه ۲۰ در هند تصویب شد؛ پروژهای که جمهوری اسلامی ایران آن را تهدیدی برای جاهطلبیاش به منظور تبدیل شدن به محور ارتباطی منطقه برای تجارت جهانی میداند. در این میان، شماری از مقامهای جمهوری اسلامی ایران نیز حمله حماس را تلافی ترور قاسم سلیمانی دانستند که حدود چهار سال پیش در حمله نیروهای آمریکایی در بغداد کشته شد.
جمهوری اسلامی ایران این رویداد را در چارچوبی قرار داد که در خدمت اهدافش باشد، نه در چارچوب مبارزه مردم فلسطین برای آزادسازی سرزمینهای فلسطینی و ایجاد کشور مستقل فلسطین. گروههای نیابتی رژيم ایران هم وارد درگیریهایی شدند که در حمایت از حماس و جهاد اسلامی بود و هرگز بهعنوان یک طرف مسئول از آرمان فلسطین حمایت نکردند.
به عنوان مثال حزبالله با نادیده گرفتن سرنوشت و نیازهای لبنان که در شرایط بسیار بدی قرار دارد و به دولتی مقتدر، اصلاحات ساختاری و وحدت ملی نیازمند است تا از تنگنای بحرانها نجات یابد، نبرد را با عنوان «حمایت از غزه» آغاز کرد.
حزبالله به دستور رژیم جمهوری اسلامی ایران جنگی را از جنوب لبنان آغاز کرد تا اسرائيل را در شمال آن کشور درگیر کند، اما این جنگ که هزینه سنگین آن را مردم لبنان میپردازند، نه هدفی مشخص دارد و نه توانست از شدت جنگ غزه بکاهد.
از سوی دیگر، حوثیها هم به جای گام برداشتن به سمت صلح و بازسازی یمن، به سراغ حمله به خطوط کشتیرانی در دریای سرخ رفتند و ماجراجویی را آغاز کردند که نه برای جنگ غزه سودی به دنبال داشت و نه اسرائيل را تحت تاثیر قرار داد. بلکه از یک سو به مصر و تجارت جهانی خسارت زد و از سوی دیگر، این گروه را بهعنوان وارث دزدان دریایی سومالی معرفی کرد.
در همین چارچوب، گروههای شبهنظامی عراق و تیپ مالک اشتر وابسته به سپاه پاسداران در حومه پایتخت سوریه، نیز به درخواست رژیم ایران حمله به اسرائيل را آغاز کردند اما عملیات آنها نیز نه هدف مشخصی داشت و نه در میدان جنگ غزه تغییری پدید آورد.
از سوی دیگر، رژیم ایران در واکنش به حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق، به یک حمله موشکی و پهپادی نمایشی به سمت اسرائيل اکتفا کرد. اما این حمله را که از خاک ایران انجام شد، به جنگ غزه مرتبط ندانست، بلکه آن را انتقام کشته شدن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران اعلام کرد که مسئولیت رهبری گروههای نیابتی را بر عهده داشتند.
در مواجهه با این تنشهای روزافزون، ایالات متحده بهعنوان حامی اسرائيل در تلاش برای دور نگه داشتن جمهوری اسلامی ایران از میدان جنگ بود، اما واشینگتن که مانند تهران در عراق، سوریه، لبنان و یمن گروههای نیابتی نداشت، ناگزیر شد برای پاسخ به حملات محدودی که منافعش را هدف قرار میداد، به نیروهای آمریکایی تکیه کند. با این حال، بدون اینکه دست از حمایت از اسرائیل بردارد، پیوسته سعی کرد درگیری خونین غزه در محدوده مرزهای آن باقی بماند.
دولت آمریکا به دنبال تحقق اهدافی در نوار غزه است که از آن جمله میتوان به حذف کامل حماس، پایان دادن به حاکمیت آن در نوار غزه و آزادی گروگانهای اسرائيلی اشاره کرد و این چیزی است که اسرائيل هم آن را اعلام میکند. با این حال، واشینگتن در برخی زمینهها، بهویژه در مورد تشکیل کشور فلسطین با اسرائيل همنظر نیست و این رویکردی است که تمامی طرفهای درگیر در جنگ غزه و گروههایی که تحت نام حمایت از غزه میجنگند، با آن مخالفتاند.
اولویت حماس تداوم حضور و حاکمیت آن در غزه است، در حالی که اسرائيل طرح تشکیل کشور فلسطین را نمیپذیرد. البته سیاست جمهوری اسلامی ایران هم در رد راهحل دوکشوری و مخالفت با همه پروژههای صلح از جمله طرح صلح عربی با سیاست اسرائيل تلاقی میکند.
جمهوری اسلامی ایران بر طرح آزادسازی کامل فلسطین از رودخانه تا دریا و همهپرسی در مورد کشور آینده فلسطین تاکید میکند، در حالی که سیاست دولت اسرائيل بر محور یک کشور یهودی، ادامه شهرکسازی و انکار فلسطینیان استوار است. با توجه به تفاوت عمیقی که میان دیدگاههای دو طرف اصلی نبرد وجود دارد، میتوان گفت که جنگ در مسیری که به نفع فلسطینیان نیست، همچنان ادامه خواهد داشت.
نخستین مشکل جهان عرب مسئله فلسطین بود. سپس لبنان هم به چالش دیگری تبدیل شد. اکنون نهتنها فلسطینیان بلکه مردم سوریه، سودان، لیبی و یمن هم درگیر جنگ و منازعات داخلی و منطقهای شدهاند که این درگیریهای پایانناپذیر نه سودی برای مسئله فلسطین دارند و نه میتوانند برای خروج از تنگنای بحرانها راهحلی پیدا کنند.