در روزهای اخیر، بار دیگر گمانه زنی ها درباره جانشین رهبر کنونی جمهوری اسلامی و بیماری و احتمال درگذشت وی در محافل سیاسی ایران بالا گرفته است. ریشه برخی از این گمانه زنی ها باز میگردد به مصاحبه چندین ماه پیش دکتر مرندی پزشک مخصوص رهبر جمهوری اسلامی که گفت زندگی ایشان (علی خامنه ای) تا آذرماه تضمین است و از آن پس وابسته به دعای مردم است!
ماه آبان تا دو روز دیگر به پایان می رسد و آذرماهی که مرندی به آن اشاره کرده بود فرا می رسد. مصاحبه یکی از اعضای مجلس خبرگان رهبری که گفته بود از رهبر جمهوری اسلامی خواسته شده تا جانشین خود را اعلام کند و باز مصاحبه سه روز پیش یکی دیگر از اعضای مجلس خبرگان که گفته بود یک کمیته ویژه و محرمانه سه نفر را بعنوان جانشین به رهبری پیشنهاد کرده و سرانجام یک خبر تفسیری نزدیک به گمانه زنی که در آن نام سه تن بعنوان جانشینان پیشنهادی خبرگان به رهبر کنونی... همه و همه دامنه بحث درباره آینده رهبری جمهوری اسلامی را گسترده کرده است.
از آن سه تن که گفته می شود نام آنها برای تائید یکی از آنها دراختیار رهبر گذاشته شده یکی شیخ است (اعرابی) و دو دیگر سید (مجتبی خامنه ای و میرباقری) آن که شیخ است اکنون نایب رئیس دوم مجلس خبرگان است و مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور و عضو شورای نگهبان، که از سالها پیش رابطه نزدیکی با رهبر جمهوری اسلامی داشته است. و آن دو سید، یکی مجتبی خامنه ایست که از مدتها پیش بحث جانشینی او مطرح است و بیش از هر روحانی دیگر حوزه علمیه و یا مجلس خبرگان، یا امام جمعه اطلاع از مسائل حکومتی پشت صحنه دارد و دیگری میرباقری که جبهه پایداری زیر عبای او جمع شده و بصورت سئوال برانگیزی چهار لنگه درهای سیمای جمهوری اسلامی به روی او باز شده است. میرباقری همنشین و هم اندیش مصباح یزدی است و به همین دلیل او را میتوان پدرخوانده جبهه پایداری دانست. طرفدار اسلامیسازی علوم، جنگ آخرالزمانی، محدودیت فضای مجازی، ولایت مطلقه فقیه و مخالف جهانبینی مثنوی مولوی و عرفای مشابه اوست.
با همه این دوراندیشی ها و آلترناتیو سازی ها، بسیار دشوار بتوان تصور کرد، یک روحانی - چه شیخ و چه سید- بتواند جای خالی رهبر کنونی جمهوری اسلامی را پر کند. آن هم در شرایط بحرانی کنونی و انبوه مشکلاتی که گریبان حکومت و مردم را گرفته است. در این میان نباید فراموش کرد که پس از علی خامنه ای، حرف آخر را اکنون در جمهوری اسلامی شورای فرماندهی سپاه می زند و نه روحانیون، بویژه که اعتبار روحانیت در میان مردم بطور کلی سقوط کرده و آنها بیش از همه باید مواظب عمامه و موقعیت شخصی خودشان باشند تا به فکر رقابت با یکدیگر. ما، اندک زمانی پس از درگذشت رهبر کنونی جمهوری اسلامی با چالش ها، رقابت ها، زیرآب زدن ها و حتی ترورها و توطئه های مرگ آلودی روبرو خواهیم بود که در تاریخ پادشاهی ایران پر سابقه است. این سرنوشت هر حکومت تک نفره است. به سرنوشت امپراطوری ها و از جمله امپراطوری های ایران باید نگاهی دوباره انداخت. بنابراین، این پیش بینی نادرست نیست که ما در آینده شاهد کشاکش های اصلی میان نظامی ها و روحانیون از یکسو و دسته بندی های روحانیون با یکدیگر خواهیم بود. بند ناف روحانیون - بویژه روحانیت شیعه- را با رقابت های نظری و فقهی و سیاسی بریده اند. هرکس منکر است، نگاهی بیاندازد به دوران سلطنت صفویان شیعه، دوران سلطنت قاجارها و انقلاب مشروطه، حتی در همین انقلاب ۵۷ و جمهوری اسلامی که روحانیون با روحانیون چه ها که نکردند، و هنوز تمام کوه یخی از آب بیرون نیآمده است.