«یک حکومت غیرانقلابی در مقابل آخوندها، میتواند به همان اندازه که فروریختن دیوار برلین اروپا را تغییر داد، خاورمیانه را متحول کند»
رابرت کاپلان، نویسنده شناختهشده آمریکایی که کتابهایش در زمینه سیاسی و امور بینالملل، جزو پرفروشهای ایالات متحده آمریکاست، در مطلبی در خبرگزاری بلومبرگمینویسد که همزمان با شروع چرخش خاورمیانه بر محور خود، ممکن است حکومت ۴۴ ساله جمهوری اسلامی در ایران پایان یابد.
او مینویسد که در سال ۱۹۷۹ حکومت افراطی جمهوری اسلامی به رهبری روحالله خمینی، پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی، پادشاه فقید ایران را سرنگون کرد و آشوب انقلابی را در سرتاسر منطقه شام گسترش داد و سلطنتهای حاشیه خلیج فارس را به چالش کشید. خاورمیانه از شکل سابق خود خارج شد زیرا شبهنظامیان تحت حمایت جمهوری اسلامی جنگهای داخلی موجود را تشدید کردند و جنگهای جدیدی را شروع کردند.
او سپس ضمن اشاره به وضعیت تیره و تار جامعه، سرکوب مردم و فقر اقتصادی در داخل ایران در چند دهه گذشته، از هنری کیسینجر نقل قول میکند که اگر خاندان پهلوی در قدرت میماند، ایران با توجه به حکومت قوی و غنا تمدنیاش به یک سلطنت مشروطه با اقتصادی مشابه کره جنوبی تبدیل میشد.
کاپلان سپس مینویسد که اعتراضات سراسری چند ماهه علیه جمهوری اسلامی در ایران، حکومت را به لرزه درآورده است و شکافهایی در ساختار قدرت این نظام ظاهر شده است. از آنجا که ایران نقطه محوری ژئوپلتیک خاورمیانه است، هیچچیز بیشتر از یک حکومت لیبرال در ایران در ماهها و سالهای پیش رو ظرفیت تغییر منطقه را ندارد.
کاپلان مینویسد بسیاری از کشورهای عرب که در جریان بهار عرب صحنه آشوب شدند، مرزهای مصنوعی ساختهوپرداخته اروپاییها را دارند، در حالی که ایران از هرگونه مشخصات تصنعی مبرا است. ایران با جمعیت ۸۵ میلیونی تحصیلکرده، مترادف با فلات ایران و یکی از مهمترین ویژگیهای جغرافیایی منطقه است. فلات ایران از غرب به بینالنهرین و از شمالشرق به آسیای میانه میرسد و بر آنها تاثیر میگذارد.
ایران به دو منطقه وسیع تولیدکننده انرژی، یعنی خلیج فارس که محل خطوط کشتیرانی بینالمللی است، و دریای خزر که محل تردد خطوط نفت و گاز است دسترسی دارد. ذخایر گاز ایران بیش از تمام کشورهای خاورمیانه است و از نظر ذخائر نفت مقام دوم پس از عربستان سعودی را داراست.
رابرت کاپلان سپس مینویسد که ورای نقشه جغرافیایی و مسائل ژئوپلیتیک، چیزی در میان است که مایکل اکسورتی، مورخ بریتانیایی، نامش را «ایده ایران» نهاده است. در این دیدگاه، ایران مانند یونان و چین باستان، یک جاذبه تمدنی است که مردم و زبانهای مجاور خود را به قلمرو زبانی خود جذب میکند. او سپس میگوید که زبانهای دری، تاجیک، اردو، هندی، بنگالی و عربی عراقی، همه و همه انواعی از زبان فارسیاند یا تاثیر شگرفی از فارسی گرفتهاند. او همچنین میگوید که سفر از بغداد به کلکته در شرق، به معنی قرار گرفتن در یک مدار فرهنگی ایرانی است.
ایران در جمهوریهای نسبتا سکولار متعلق به شوروی سابق در آسیای مرکزی، بهویژه به دلیل وجود اسلام شیعی در آن جا، جذابیت اجتماعی و اقتصادی زیادی دارد. اما آخوندها در ایران، توانایی این کشور برای استفاده از فرهنگ خود برای نشان دادن قدرت سیاسیاش را تضعیف کرده است. نویسنده میگوید که این قدرت میتواند با یک ایران دمکراتیک آزاد شود.
این مطلب میگوید که برای دیدن پیچیدگی سیاسی پستمدرن ایران، باید به جنبش سبز و تظاهرات ضدرژیم پس از انتخابات مناقشهبرانگیز ۲۰۰۹ بازگشت؛ زمانی که دو سال قبل از وقوع بهار عرب، سبزها در ایران رسانههای اجتماعی را برای سازماندهی فعالیتهای خود به خدمت درآوردند.
خیزش کنونی رسانههای اجتماعی را حتی به سطح نوآورانهتری رسانده است و بخش سازماندهی اعتراضات را بدون وجود یک رهبری واحد یا حتی توانایی برگزاری جلسات استراتژیک حضوری، به سوی هدف سرنگون کردن رژیم پیش برده است. نویسنده سپس به عکسی اشاره میکند که در آن دختر و پسری در خیابان و در ملاعام یکدیگر را میبوسند، و میگوید که این عکس حاوی یک نبوغ نمادین بود چرا که متجلی همه آنچه بود که جمهوری اسلامی از جوانان دریغ کرده است.
رابرت کاپلان مینویسد: این یک تمدن پستمدرن و جهانی است، و سپس میگوید: پهپادها، موشکها، جنگ سایبری و برنامه اتمی نمونههای منفی از پیچیدگی ایرانند که در یک زمینه سیاسی متفاوت ممکن است آن را به یک قدرت متوسط نظامی، فرهنگی و اقتصادی تبدیل کند.
کاپلان میگوید که اکنون پس از تقریبا نیم قرن تاریکی، ممکن است در آغاز یک پایان باشیم. همانطور که در جریان انقلاب اسلامی، قدرت در دست آخوندها افتاد، ایران ممکن است شاهد یک انتقال قدرت دراماتیک دیگر باشد.
انسجام ژئوپلتیک ایران ممکن است آنقدر محکم باشد که مانند عراق به دامن هرجومرج نیافتد. نویسنده میگوید که نباید درباره چشمانداز دمکراسی در ایران بدبین باشید.
او مینویسد که یک حکومت غیرانقلابی در مقابل آخوندها، میتواند به همان اندازه که فروریختن دیوار برلین اروپا را تغییر داد، خاورمیانه را متحول کند.
کاپلان میگوید که واشنگتن برای دههها، از رهبران محافظهکار عرب در حاشیه خلیج فارس در مقابل جهوری اسلامی و مواضع ضدآمریکایی و ضداسرائیلیاش حمایت کرده است و به عنوان مثال به عربستان سعودی اشاره میکند که اخیرا اصلاحات چشمگیری را به اجرا گذاشته است.
علیرغم تنش بین دولت جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا و شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، دوستی تاریخی بین واشنگتن و کشورهای عرب پایه محکمی دارد. با این وجود، در آینده میتوان شاهد نزدیکتر شدن ایالات متحده به ایران تازهدمکراتیک، و در عین حال میانجیگری واشنگتن برای عقد توافقنامههای صلح میان ایران و اسرائیل و اعراب خلیج فارس بود.
نویسنده میگوید که رقابت بین ایران و کشورهای عرب حتی در صورت سقوط آخوندها به پایان نمی رسد، اما دیگر از ماجراجوییهای منطقهای تهران خبری نخواهد بود و ایران بر توسعه داخلی خود متمرکز خواهد بود.
در واقع، اگر تهران دست از اهداف خصمانه خود در یمن و جاهای دیگر بردارد و برنامه تسلیحاتی و اتمی خود را محدود کند، مورد استقبال پادشاهان خلیج فارس قرار خواهد گرفت. خلاص شدن از ملایان افراطگرا در ایران به معنی ورود خاورمیانه به دوران نسبی صلح است. عراق، سوریه و لبنان میتوانند بدون وجود شبهنظامیان مورد حمایت ایران، به ثبات برسند.
کاپلان میگوید که حتی استقرار دمکراسی در ایران تاثیر مثبتی بر سیاست نوظهور کشورهای عرب در شمال آفریقا از جمله مصر خواهد داشت.
او در ادامه میگوید معلوم نیست که با نفوذ هرچه بیشتر پکن در خاورمیانه و نیاز زیادش به نفت خلیج فارس، واکنش چین چه خواهد بود.
یک ایران دمکراتیک نهتنها از نظر اقتصادی به مراتب پویاتر از حکومت فعلی عمل خواهد کرد، بلکه به دلیل موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیک یک چهاراه حیاتی برای کمربند چین خواهد بود.
برای چینیها دمکراتیک بودن ایران اهمیتی نخواهد داشت و حکومت جدید در ایران نیز به دنبال توسعه بیشتر خطوط حملونقل زمینی، جادهها و راهآهن و خطوط لوله با کمک چین خواهد بود. چنین ایران پرتحرکی، حتی با نیت خوب، اعراب خلیج فارس را عصبی خواهد کرد و آنان را به درخواست از آمریکا برای دریافت حمایتهای امنیتی جدید واخواهد داشت. .
ایران پس از جمهوری اسلامی در ابتدا بسیار طرفدار غرب خواهد بود اما با گذشت زمان، از آنجایی که به قطعهای در پازل بزرگ اوراسیا تبدیل میشود، ممکن است روابط قویتری با چین ایجاد کند.
میتوان گفت که خاورمیانه آرامتر و یکپارچهتر، در واقع میتواند چالش جدیدی را برای ایالات متحده به دلیل رقابت با پکن ایجاد کند. حدود ۸۵ میلیون نفر در یک سرزمین بسیار استراتژیک ناگهان در اقتصاد جهانی ادغام خواهند شد. ایران معدن طلای تجارت بینالملل و عضو جداییناپذیر مرجله بعدی جهانیشدن خواهد بود.
نویسنده در پایان میگوید سناریوهای کمتر خوشایند نیز برای آینده ایران هست؛ از جمله رژیمی به رهبری سپاه پاسداران که سیاست خارجی رادیکال فعلی را ادامه دهد و نرمش داخلی بیشتری را به اجرا درآورد. یا یک ایران آشفته با حکومت مرکزی ضعیفتر و تا حدی دمکراتیک، که حکومتهای خودمختار کرد، آذری، ترکمن و بلوچ در آن نقش داشته باشند.
رابرت کاپلان میگوید هیچکس نمیتوانست پایان حکومت شاه فقید در ایران را تصور کند، تا وقتی که واقعا اتفاق افتاد. اکنون اما میشود به طور واقعگرایانه پایان رژیم مذهبی و تاثیرات منطقهای و جهانی آن را تصویر کرد.
هیچ کس نمی توانست پایان رژیم شاه را تا زمانی که واقعاً اتفاق بیفتد تصور کند. اکنون می توانیم به طور واقع بینانه پایان رژیم آخوندی - و پیامدهای منطقه ای و جهانی آن را تصور کنیم.