پس از چند دهه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دوری مسکو از تأثیرگذاری در سیاستهای بینالمللی و موازنه قدرتهای جهانی، اکنون روسیه، میراثبر شوروی سابق، یک بار دیگر به عنوان بازیگر اساسی و تأثیرگذار در کشمکشهای سیاسی، وارد صحنه شده است.
از اواخر دهه هشتاد قرن گذشته، تنها ایالات متحده آمریکا بود که به عنوان ابرقدرت یکهتاز در جهان شناخته شده بود و قطب واحد در صحنه سیاست بینالمللی را تشکیل میداد، اما اخیرا روسیه توانست غبار سالهای عقبماندگی را از خود بزداید و به مهره درشت و مهمی در بازیهای سیاست بینالمللی تبدیل شود.
البته جهش روسیه از جایگاه یک کشور ضعیف، منفعل و تأثیرپذیر به یک قدرت بینالمللی فعال و تأثیرگذار، باهمت، باپشتکار و مدیریت بلندپروازانه رییسجمهور پوتین، میسر شده است. پوتین آرزو و اشتیاق فراوان دارد تا روسیه را هرچه بیشتر شکوفا کرده و به یک قدرت مدرن و نیرومند جهانی تبدیل کند، تا در کشمکشها و دگرگونیهای سیاسی و اقتصادی جهان، نقش مؤثر و فعالی ایفا کند، نه اینکه به حاشیه رفته و در حالت انفعال، نظارهگر روند حوادث باشد.
اگر نگاهی به روابط سیاسی روسیه و متحدان آن در خاورمیانه بيندازيم، میبینیم که نزدیکترین کشور به دیدگاهها و موضعگیریهای روسیه در زمان فعلی، ایران است؛ به ویژه در مساله سوریه که هر دو کشور در کمک به رژیم بشار اسد، سرکوب ملت سوریه و تلاش برای خاموش کردن انقلاب مردمی در این سرزمین، همدست و همداستان بودهاند.
حال، صرفنظر از ماه عسل جاری میان مسکو و تهران، این پرسش مهم مطرح است که آیا تهران به مسکو اعتماد دارد؟ گزارشها و یا تحلیلهایی که به پاسخ این پرسش پرداخته باشد بسیار اندک است، اما بنده براساس شناخت فروتنانهای که از روش تفکر، اندیشه و ذهنیت ایرانی دارم، قاطعانه میتوانم بگویم که رهبری سیاسی، فکری و ایدئولوژیکی ایران، هرگز به موسکو اعتماد نداشته و ندارد، بلکه تنها به خاطر اشتراک منافع و عوامل دیگر، میخواهد از مسکو در حل مشکلات خود بهرهبرداری کند.
علت اساسی این بیاعتمادی ریشه تاریخی دارد؛ روسیه در گذشته تاریخ، نقشی به غایت منفی در برابر ایران داشته است که هرگز از حافظه دولت و مردم ایران زدوده نخواهد شد؛ روسیه در دو جنگ بزرگی که در نیمه اول قرن ۱۹ با ایران داشت، ایران را شکست داد و بخشهایی از خاک این کشور را به تصرف خود درآورد. همچنان در دوران انقلاب مشروطه (۱۹۰۵ – ۱۹۱۱) روسیه با بریتانیا همدست شده و هردو کشور، سرزمین ایران را به دو بخش تحت نفوذ، میان خود تقسیم کردند.
هرچند در شرایط کنونی روابط سیاسی و اقتصادی خوبی میان ایران و روسیه برقرار است، اما این تقارب موقتی نمیتواند دیدگاه منفی ایرانیان نسبت به روسیه را تغییر دهد و آن همه تلخیهای تاریخی را به فراموشی بسپارد.
از سوی دیگر، روسها از باز شدن پای غرب در بازارهای ایران نگراناند، به ویژه این که شرکتهای آمریکایی، آلمانی و فرانسوی، آمادگی کامل دارند تا درصورت فراهم شدن شرایط سیاسی و امنیتی، به سرعت وارد بازارهای پرسود ایران شوند.
در صورتی که روابط میان ایران و کشورهای غربی عادی شود، ایران در مساله صدور گاز به اروپا، رقیب نیرومندی برای روسیه خواهد بود؛ زیرا نظر به موقعیت جغرافیای ایران، انتقال گاز از این کشور به اروپا هزینه کمتری دارد. از این رو خرید گاز از ایران، برای کشورهای اروپایی از نگاه اقتصادی و راهبردی بهترین گزینه خواهد بود.
افزون بر آن، روسیه همیشه از برگه گاز به عنوان اهرم فشار علیه کشورهای اروپایی استفاده کرده است، خرید گاز ایران به جای گاز روسیه، این فرصت را نیز برای اروپاییان فراهم میکند تا خود را از زیر فشار سیاسی و اقتصادی روسیه رها سازند.
اما روسها حاضر نیستند حتی در این باره فکر کنند، چه رسد به اینکه این وضعیت ناگوار را به عنوان یک واقعیت بپذیرند، آیا روسها تحمل خواهند کرد که منافع اقتصادی و استراتژیک آنها تا این میزان آسیب ببیند؟
درست است که مسکو در حال حاضر در کنار ایران و در جهت مخالف واشینگتن و برخی از پایتختهای اروپایی ایستاده است و نمیخواهد روند گفتوگوها را برهم بزند، اما هرگز توافقی را علیه منافعش نخواهد پذیرفت، چه در شرق اروپا باشد و چه در خاورمیانه.
البته واضح است که بازیهای سیاسی در درجه اول، بر اصل منافع استوار است؛ چه منافع مقطعی باشد و چه استراتژیک، چه در بخش سیاسی باشد یا در بخشهای اقتصادی و نظامی؛ از این جهت در آینده، قبل از این که ایران یا روسیه گامی بردارد، منافع خود را با دقت مورد محاسبه و ارزیابی قرار خواهد داد. اما مسلم است که ایران در وضعیت دشواری قرار خواهد گرفت و راضی کردن وابستگان و شیفتگانش از یک طرف و متحدان و همکاران منطقهای از طرف دیگر، برایش مشکلآفرین خواهد شد.
از سوی دیگر، در حالیکه سیاستمداران ایرانی بیصبرانه منتظر باز شدن فضای اقتصادی ایراناند و شرکتهای غربی نیز برای آن روز دقیقهشماری میکنند، روسیه به احتمال بسیار سعی خواهد کرد مانع رسیدن آن روز شود.
روسیه در حال حاضر دوست ایران است، دوستی که شاید بهتر از خود ایرانیها به اسرار هستهای و نیروی نظامی ایران آگاهی داشته باشد، اما از نظر ایران، دوست قابل اعتمادی به حساب نمیرود؛ از این جهت تصمیمگیری در موضوعات بزرگ و استراتژیک در چند سال آینده برای رهبران ایران دشوار و خطرناک خواهد بود.
نگاهی به روابط مسکو و تهران در گذشته، نشان میدهد که دوستی و همکاری این دو کشور بیشتر مقطعی و تاکتیکی بوده تا اینکه بلندمدت و استراتژیک باشد. به طور مثال مسکو و تهران در راستای ارائه کمکهای بیپایان به رژیم بشار اسد در سوریه، با هم همکاری و هماهنگی دارند، اما تفاوت اهداف و برخورد منافع، میان آنها شکاف ایجاد کرده است. هنگامیکه شبهنظامیان وابسته به ایران تصمیم گرفتند مانع انتقال غیرنظامیان از استان حلب شوند، روسیه به صراحت هشدار داد که هر کس درصدد جلوگیری از این اقدام شود، هدف حمله قرار خواهد گرفت. به این ترتیب، ایران همواره سعی میکند مانع ایجاد هرگونه توافقی میان آنکارا و مسکو شود.
از سوی دیگر، در این مدت، روسیه و اسراییل به شیوهای با هم هماهنگی دارند که برمبنای آن نیروهای پدافند هوایی روسیه، در برابر حملات هوایی مکرر اسراییل به مواضع شبهنظامیان ایرانی در سوریه، هیچ واکنشی نشان نمیدهند.
با توجه به واقعیتهای یادشده، آینده همکاریهای روسیه و ایران در سوریه را میتوان پیشبینی کرد، به ویژه هنگامیکه مذاکرات برای تعیین سرنوشت آینده سوریه به صورت جدی آغاز شود و طرفهای ذینفع در بحران سوریه وارد گفتوگو شوند، زیرا اهداف راهبردی روسیه در سوریه به صورت کلان با اهداف راهبردی ایران در این کشور، تفاوت بسیاری دارد. یکی دیگر از عوامل هماهنگیِ موجود میان روسیه و ایران در سوریه، مخالفتها و تنشهایی است که گهگاهی میان روسیه و آمریکا رخ میدهد، اگر روابط روسیه و آمریکا راه نزدیک شدن را در پیش گیرد، ممکن است ایران از بازی سوریه به طور کامل کنار گذاشته شود. این در حالی است که سوریه محور اساسی برای پروژه ایران در منطقه عربی به شمار میرود و ایران تاکنون نه تنها در دفاع از رژیم سوریه، بلکه در بخشهای مختلف اقتصادی این کشور سرمایهگذاریهای هنگفتی کرده است. دولت ایران گذشته از خریداری زمینهای وسیعی در قلمرو سوریه به ویژه در دمشق، کمکهای بسیاری به سوریه کرده است. بنابه اظهارات حشمت الله فلاحتپیشه، عضو کمیته سیاسی مجلس شورای اسلامی، ایران در طول چند سال گذشته حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار به رژیم سوریه کمک کرده است.
از این جهت تضعیف حضور ایران در سوریه، بیتردید در پروژه جمهوری اسلامی در منطقه تأثیر منفی عمیقی خواهد گذاشت و دولت ایران را مجبور خواهد کرد تا از گسترش نفوذ در سوریه دست بردارد و از سهمگیری در تحولات سوریه کنارهگیری کند.
تردیدی نیست که کاهش فعالیتهای دولت ایران در خارج از کشور، میتواند به سود ملت ایران تمام شود، زیرا مردم ایران که در حال حاضر در عمق دشواریهای اقتصادی به سر میبرند، پیش از اینکه خواستار توقف تحریمهای آمریکا باشند، آرزو دارند، سرمایههای ملی ایران توسط دولت، در خارج از کشور به هدر داده نشود. مردم ایران نمیخواهند داراییهای ملی ایران صرف چنان برنامههای سیاسی چالشبرانگیزی در منطقه شود که جز انزوا، رنج و بدنامی، ارمغان دیگری برای آنها در پی ندارد.