بدیع یونس
جمهوری اسلامی پیشنهاد واشینگتن را مبنی بر «به تعویق انداختن پاسخ تا زمانی که مذاکرات درباره آتشبس در نوار غزه ادامه دارد»، گزینهای مناسبی برای خود و حزبالله میداند
پس از ترور قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس و یکی از مهمترین شخصیتهای جمهوری اسلامی، رژیم ایران برای انتقام خون سلیمانی، به هدف قرار دادن پایگاه عینالاسد واقع در استان انبار عراق بسنده کرد. پاسخی که جمهوری اسلامی به آمریکا داد، عملا محدود و متواضعانه بود.
سپس به دنبال ترور اسماعیل هنیه در مهمانسرای سپاه پاسداران در تهران و بهرغم اینکه اسرائیل مسئولیت این ترور را رسما به عهده نگرفت، هیاهو و تهدیدها برای لزوم دادن پاسخ کوبنده به اسرائيل افزایش یافت. رسانهها و گروههای شبهنظامی وابسته به جمهوری اسلامی شروع به تهدید کردند که «اسرائیل را با حملات دردناکی که بر زیرساختها، فرودگاهها و پایگاههای نظامی تاثیر میگذارد، نابود خواهند کرد». علاوهبر آن، گروههای مسلح یادشده تهدید کردند که نیروگاههای برق، سامانههای آبرسانی و تاسیسات مخابراتی اسرائيل را هدف قرار خواهند داد.
با وجود گذشت بیش از یک ماه از ترور اسماعیل هنیه و ادامه هیاهو برای انتقامجویی از اسرائيل، سرانجام برای همه مشخص شد که انتقام سخت جمهوری اسلامی از اسرائيل از چارچوب تهدید لفظی و جنگ تبلیغاتی پا فراتر نمیگذارد. اظهارات امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، مبنی بر اینکه «دستمان برای حمله مستقیم به اسرائيل بسته است» هم میتواند بیانگر این نکته باشد.
سازمان حزبالله لبنان نیز به پیروی از جمهوری اسلامی با راهاندازی تبلیغات گسترده، آمادگی برای حمله تلافیجویانه به اسرائيل را اعلام کرد، اما پاسخ به ترور فواد شکر، اقدامی نمایشی و بینتیجه بود. پهپادها و موشکهای حزبالله به هیچ هدفی اصابت نکردند و تنها هدفی که در این حمله بزرگ تلافیجویانه تخریب شد، یک مرغداری در غرب الجلیل در شمال اسرائيل بود که به سوژه طنز کاربران شبکههای اجتماعی تبدیل شد. از سوی دیگر، پیش از حمله حزبالله به اسرائيل، ارتش اسرائيل با راهاندازی یک حمله پیشگیرانه به پایگاهها حزبالله، هزاران سکوی پرتاب موشک را منهدم کرد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که اسرائیل و آمریکا چگونه در آخرین لحظات از حمله حزبالله مطلع شدند؟ آیا این نشت اطلاعاتی ناشی از نفوذ در شبکههای اطلاعاتی حزبالله بود یا اینکه جمهوری اسلامی اطلاعات موردنظر را در اختیار واشینگتن قرار داد تا پاداش این خوشخدمتی را در مذاکره با غرب دریافت کند؟ درست همانگونه که در ۲۵ فروردین گذشته آمریکاییها را از زمان و مکان دقیق پاسخ نمایشی خود مطلع کرد.
اظهارات حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، مبنی بر اینکه رفتن به سمت جنگ کار آسانی نیست و نیاز به دوراندیشی و مطالعه بسیار دارد، نشان میدهد که حزبالله هم برای گسترش دامنه جنگ با اسرائيل تصمیمی نداشت و هدف از حمله نمایشی به اسرائيل تلاش برای حفظ آبرو و اعاده حیثیت این حزب بود.
چرا رژیم ایران از حمله تلافیجویانه به اسرائیل خودداری کرد؟
خودداری جمهوری اسلامی از پاسخ به اسرائيل عوامل متعددی دارد که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ادامه مذاکرات آتشبس غزه در دوحه و قاهره، مسیر خروج جمهوری اسلامی و حزبالله را از بنبست هموار کرد و باعث شد واشینگتن مدعی شود که مذاکرات پیشرفت کرده و به نتایج رضایتبخشی دست یافته است. افزون بر آن، آمریکا با اعزام ناوگانها، ناوهای جنگی، زیردریاییهای هستهای و هواپیماهای جنگی پیشرفته به خاورمیانه سعی کرد با تهدید به استفاده از زور، مانع حملات تلافیجویانه جمهوری اسلامی و حزبالله به اسرائيل شود و از وقوع جنگی گسترده و ویرانگر در منطقه جلوگیری کند.
عامل دیگری که جمهوری اسلامی را از حمله به اسرائيل بازداشت، نگرانی از حملات متقابل اسرائيل بود؛ بهويژه اینکه پس از حمله فروردین رژیم ایران به اسرائيل و حمله پهپادی حوثیها به تلآویو، اسرائيل پایگاهی نظامی در اصفهان و بندر حدیده یمن را بهشدت بمباران کرد. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی از ضعف شدید نیروی هواییاش آگاه است.
علاوه بر آن، سرگئی شویگو، دبیر شورای امنیت ملی روسیه، در سفر به تهران گفت که روسیه از نظر «سیاسی» و در دفاع از خاک ایران کنار آن میایستد، اما از حمله جمهوری اسلامی به اسرائيل حمایت نمیکند. این دلیل دیگری بود که رژیم ایران را به خودداری از حمله به اسرائيل واداشت.
از طرفی عراق هم اعلام کرد که در صورت حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل، بغداد به نیروهای حشدالشعبی اجازه نخواهد داد از رژیم ایران حمایت کنند.
پاداش خودداری از حمله به اسرائيل
هرچند رژیم ایران مقابله با اسرائيل را به جنگ فرسایشی شبهنظامیان نیابتی محدود کرده بود، حمله به خاک ایران و ترور رهبران گروههای شبهنظامی در این کشور رژیم ایران بر آن داشت تا در راهبرد مقابله با اسرائيل بازنگری کند؛ زیرا با ادامه وضعیت فعلی، جنگ فرسایشی جاری به جای تضعیف اسرائيل، به تضعیف روزافزون رژیم جمهوری اسلامی منجر میشود.
از سوی دیگر، هدف از انتصاب پزشکیان بهعنوان رئیسجمهوری و تعیین عباس عراقچی در سمت وزیر امور خارجه، تلاش برای گشودن باب مذاکره با دولت دموکرات آمریکا قبل از پایان دوره ریاستجمهوری بایدن بود. بنابراین، هرگونه حمله به اسرائيل این روند را تضعیف و احتمال دستیابی به چنین معاملهای را کم میکرد؛ بهویژه اینکه دولت کنونی آمریکا به دنبال تضمین پیروزی کامالا هریس در انتخابات ریاستجمهوری است.
با توجه به نکات یادشده، جمهوری اسلامی پیشنهاد واشینگتن را مبنی بر «به تعویق انداختن پاسخ تا زمانی که مذاکرات درباره آتشبس در نوار غزه ادامه دارد»، گزینهای مناسبی برای خود و حزبالله میداند. به همین دلیل، جمهوری اسلامی با این ادعا که پاسخ به اسرائيل را به آینده موکول میکند، تا مذاکرات آتشبس در نوار غزه خدشهدار نشود، سعی کرد از یک سو ناتوانیاش را بپوشاند و از سوی دیگر خود را برای مدتی از مخمصه پاسخ به اسرائيل نجات دهد. اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی بهجای پاسخ به اسرائيل، به دنبال معامله با غرب است.