آنچه این روزها در افغانستان روی می دهد بنام طالبان ثبت می شود و نه مردم افغانستان. ناظران سیاسی و بین المللی هیچ اعتمادی به دولت موقتی که تشکیل شده ندارند و وعده های آن را برای ترک شیوه حکومتی که 20 سال پیش در افغانستان برپا کردند نمی پذیرند. مردان جوانی که درخیابانهای کابل، با موهای بلند و ریش نتراشیده، تفنگ به دست می گردند، کمتر شبیه افغان ها هستند و بیشتر شبیه پاکستانی ها و در میانشان موخرمائی ها و چشم روشن هائی که به اروپائی (شرقی و غربی) می زنند. گفته می شود، کابل و شهرهای دیگر در اختیار 27 هزار نیروی نظامی شبکه حقائی القاعده است که رهبرشان وزیر داخله دولت طالبان شده است و یکی دیگر از رهبرانشان رئیس امر به معروف و نهی از منکر. همان که گفته است دست و پا خواهد زد و اعدام ها را شروع خواهد کرد که البته کرده است. ملا برادر که طرف مذاکره و مصالحه با امریکائی ها در قطر بود، ظاهرا از طرفداران اصلاح طلب طالبان است، اما سیر حوادث افغانستان نشان میدهد که او را بزودی یا خانه نشین خواهند کرد و یا به دیدار ملاعمر در آن دنیا خواهند فرستاد. طالبان قرار نبود با اسلحه کابل را بگیرد و همین وعده را به امریکائی ها و اشرف غنی داده بود اما سپاه "حقانی" فرصت را از دست نداد و تفنگ بدست هایش کابل را فتح کردند. در شبکه حقانی، داعش با شعار "خراسان بزرگ" فعال است. رهبران دولت موقت طالبان که سخت در تلاش اند تا به رسمیت شناخته شده و مشروعیت جهانی پیدا کنند، وعده برگزاری انتخابات داده اند، اما رهبران آنها که تفنگ بدست دارند حاضر به قبول هیچ انتخاباتی نیستند. آنها با شبکه پر نفوذ و پر جمعیت حقانی در پیشآور پاکستان در تماس اند. شبکه ای مسلح که دولت پاکستان نیز از آن بیم دارد و بدلیل همین بیم و هراس، زیاد به دولت موقت طالبان در کابل فشار وارد نمی آورد تا سپاه حقانی در افغانستان را علیه خود نکند که اگر چنین شود، شبکه مسلح حقانی در پاکستان وارد عمل خواهد شد. ارتش پاکستان بیش از آنکه نگران مرز 2 هزار و 600 کیلومتری افغانستان- پاکستان و عبور طالبان و یا افراد مسلح و بمب گذاران انتحاری از افغانستان به پاکستان باشد، نگران کانون این خطر در خود پاکستان است. "خود کرده را تدبیر نیست". این مار را پاکستان برای افغانستان در آستین پرورش داد و حالا خود از نیش آن در هراس است. رویاروئی طالبان افغانستان و شبکه حقانی که اکنون هم در دولت است و هم نیروهای مسلحش در خیابان دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. طالبانی که با امریکا مصالحه کرده، اگر از اقوام دیگر افغانستان نیرو بگیرد و در نهایت یک دولت ائتلافی تشکیل بدهد و بتواند ارتش افغانستان را بازسازی بکند، خود از قتل عام جسته است و این همان نکته ایست که شبکه حقانی، القاعده و داعش هم میدانند و به همین دلیل بشدت با تشکیل دولت ائتلافی مخالفت می کنند. بدین ترتیب است که در زیر پوست حوادثی که این روزها در افغانستان می گذرد، یک جنگ گروهی و داخلی در حال رشد است. این نکته ایست که هم روسیه و چین و هم ایران و پاکستان به آن واقف اند و برای آلوده نشدن به این نبرد داخلی خود را کنار کشیده و منتظر سرانجام کارند. شاید سرانجام این تصفیه ها، تجزیه افغانستان باشد. پشتون ها در کابل و قندهار، تاجیک ها و ازبک ها و هزاره ها در هرات و مزار شریف و پنجشیر. باید منتظر بود. "شب آبستن است، تا چه زاید سحر"!
برای ایران فعلا مهم ترین اقدام جلوگیری از پخش فراریان و مهاجران افغان در جای جای ایران است زیرا معلوم نیست درمیان آنها چه کسانی وارد ایران می شوند و در آینده چه نقشی خواهند داشت. تاریخ سلطنت صفویه، که قندهار و هرات زیر نگین آن بود را باید یکبار دیگر و با دقت خواند. در زیر همین نگین "میرویس خان" پشتون سر برآورد و دست دردست محمود افغان که او نیز پشتون بود گذاشت و اصفهان، پایتخت صفویه به محاصره افغان هائی درآمد که اجداد همین طالبان و حقانی ها بودند.