#بگونه: گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر می گفت دروغ هرچه بزرگتر باشد باورش بیشتر است.
فرق بین نازیسم هیتلری و فاشیزم آخوندی در زمینه تبلیغات در این است که هیتلر یک گوبلز داشت که وزیر تبلیغاتش بود. اما آخوندها هرکدام در دروغگویی و وقاحت استاد هستند و گوبلز باید پیش اینها شاگردی می کرد. همچنین پاسداران سیاسی و نظامی؛ امنیتی؛ تبلیغاتی که شاگردی آخوندها را می کنند هر کدام یک گوبلز شده اند!
فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوریهای خودکامه و مستبد نظامی؛ مذهبی و نژاد پرست هستند که دارای ویژگیهای مشابهه می باشند .
«هدف فاشیسم حفظ نظام دیکتاتوری در هنگامی است که حکومت به شیوههای متعارف امکانپذیر نباشد. حکومت فاشیستی کلیه حقوق و آزادیهای دموکراتیک را در کشور از بین میبرد و سیاست خود را معمولاً در لفافهای از تئوریها و تبلیغات مبتنی بر تعصب ملی، نژادی، ایدئولوژیک یا مذهبی میپوشاند.»
فاشیسم سیاست داخلی خود را به ممنوع کردن سندیکاها و سایر سازمانهای مترقی الغا آزادیهای دموکراتیک و نظامی کردن دستگاه دولتی و همه حیات اجتماعی کشور مبتنی میسازد. فاشیسم برای اجرای این مقاصد از دسته جات ضربتی نظیر اس اسها در آلمان هیتلری و پیراهن سیاهان در ایتالیای موسولینی؛ چماقدار و پاسدار و بسیجی در نظام ولایت فقیه استفاده می کند. نژادپرستی؛ شوونیسم و دجالگری مذهبی و تئوریهای نظیر آن حربههای اساسی ایدئولوژی فاشیسم را تشکیل میدهند.
بنابر این با شناخت این ویژگیهای یک نظام فاشیستی؛ با ماسک ها و حربه های تبلیغاتی آن آشنا شویم و با دیدگاهی ملی؛ مردمی و مترقی و انسانی این ماسک ها را که ماله کشان نظام ولایت فقیه با آن چهره خود را می پوشانند و آدرس عوضی و غلط به ما میدهند را پاره کنیم.
امروزه ما در قرن نوزده زندگی نمی کنیم بلکه در ابتدای قرن بیست و یکم هستیم و عصری که ما در آن زندگی می کنیم؛ عصر آگاهی توده های مردم نام گرفته است. عصری که امروز به یْمن تکنولوژی اینفرماتیک جهان به دهکده ای کوچک تبدیل گردیده و ما با استفاده از اینترنت می توانیم از هر رویدادی در هر گوشه جهان با خبر شویم و آن را اطلاع رسانی کنیم.
از این رو امکان استفاده از اینترنت و فضای مجازی و به عبارتی شبکه های اجتماعی از یک سو میدان دسترسی به اخبار و اطلاعات درست را برای مردم فراهم نموده است و از سوی دیگر میدان فعالیت و جنگی علیه نظام های استبدادی از جمله فاشیزم مذهبی ولایت فقیه بوجود آورده است که ما شاهد ترس و نگرانی و تاسیس یک وزارتخانه و تشکیل یک «ارتش سایبری» از سوی این نظام پس از قیام ۸۸ بودیم و قیام توده های مردم کشورهای دیکتاتور زده منطقه خاورمیانه که «بهار عربی» نام گرفت؛ این ترس و نگرانی و ضرورت کنترل اینترنت و فعالیت جوانان ایران در فضای مجازی را برای آخوندها صد چندان کرد.
یکی از سایت های رژیم در این باره می نویسد:
«فضای سایبری به میدان جنگی جدید تبدیل شده که تهدیدی نو به فهرست تهدیدات متعارف پیش روی جهان امروز اضافه کرده است. بستر تأثیرات این تهدید از مرزهای جغرافیایی و سیاسی فراتر رفته و نکات ضمنی آن در حوزه امنیت ملی کشورها در آینده بسیار مهم است. در فضای امروز اینترنت سامانهها از بین میروند، نهادها هک میشوند و روسای جمهور سقوط میکنند. این مسئله زمانی که با جنگی مواجهیم که توسط دولتها و نظام امنیتشان اداره نمیشود تعجببرانگیز نیست. این جنگ قرارداد و معاهده نمیشناسد و قهرمانان مجازی آن افراد و گروههایی شبیه به سلولهای خوابی هستند که هر زمان میل داشته باشند بیدار میشوند و هر آن گاه که بخواهند دوباره به خواب فرو میروند».
زیرا نقش اینترنت و شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی در ایجاد و گسترش این قیامها از جمله در کشور تونس و سوریه و مصر انکار ناپذیر بوده است. فاشیزم مذهبی ولایت فقیه به شدت از این سوراخ می ترسد و وحشت دارد. لذا؛ برای مقابله با آن علاوه بر کنترل های تکنیکی از قبیل کند کردن خط اینترنت؛ فیلتر کردن سایت ها و شبکه های پیام رسانی و اجتماعی؛ارسال ویروس و هک کردن؛ باز کردن صفحات مشابهه و اقدام به تشکیل «پلیس حفاظت فناوری اطلاعات» و کنترل و تعقیب و مراقبت و دستگیری و زندان و شکنجه و اعدام مانند شکنجه و اعدام شهید ستار بهشتی ؛ یعقوب مهرنهاد و ... یک دستگاه تبلیغاتی گوبلزی – آخوندی کارش ماله کشی و تبلیغات دروغ و آدرس عوضی دادن است و با ماسکهای مختلف هم مشغول فعالیت است. از جمله دامن زدن به جنگهای باصطلاح حیدری نعمتی عرب و عجم و فارس و ترک و ... یا خطر «داعش» و «علیه رژیم شاه انقلاب کردیم نتیجه اش این شد؛ حالا هم اگر انقلاب بکنیم وضع بدتر میشود!» پس نتیجه اینکه به همین دعواهای باندی و مانورهای درون نظام که هیچ سودی برای مردم و میهن ما نداشته و فقط عمر این نظام را طولانی تر و مردم ما را محروم و بیچاره تر و کشور ما را ویران تر نموده است دل خوش کنیم! و با این شگرد و ترفندها اذهان جوانان ما را هر قدر که بتواند از موضوع و صورت مسئله اصلی که خود نظام ولایت فقیه با تمامی باندهای ضد ایرانی اش است دور و مشغول و منحرف کند تا همچنان بتواند از این آب گل آلود ماهی بگیرد.
باید قبول کنیم که این گرگ بسیار با گله آشناست و سی و هشت سال است؛ یک روز به نام ضد انقلاب و گروهک آمریکایی؛ یک روز به نام جنگ و تجاوز صدام؛ یک روز به نام فلسطین و «راه قدس از کربلا می گذرد! » یک روز به نام خطر جنگ و حمله خارجی و اشغال ایران! یک روز به نام اصلاح طلبی قلابی و یک روز هم قیام مردم و جوانان ما را با رنگ سبز در آستان ولایت فقیه به مسلخ برده است. مردم شعار میدادند مرگ بر اصل ولایت فقیه ولی باند مغلوب نظام شعار یاحسین میرحسین و بازگشت به عصر طلایی خمینی را شعار میداد و مانع از رادیکال شدن قیام و آتش زدن به خیمه و خرگاه ولی فقیه می شدند.
هرکدام از این مانورهای این نظام بهای سنگین و خونینی از ملت ما گرفته است. گل گرفتن تنور جنگ ضد ملی و ضد میهنی خمینی که هزار میلیارد دلار فقط خسارت مادی آن افزون بر سرمایه های انسانی قربانی شده بوده؛ و بتن ریزی تنور پروژه اتمی و زهر خور کردن خمینی و خامنه ای و نظام ولایت فقیه کار ساده ای نبوده است. از یک سو هست و نیست میهن و ملت ما در این جنگ و پروژه اتمی نیست و نابود شده و از سوی دیگر تبلیغات و ایز گم کردن دجالگرانه این رژیم برای ادامه جنگ و دست یابی به بمب اتم با کمک پاسداران سیاسی و دستگاه سیاست مماشات دولت های غربی جنبش آزادیخواهانه ملت ما را با چالش های بسی دشواری مواجهه نموده است که اگر اصالت؛ درایت و تشخیص و شناخت درست و پاکبازی بی شائبه این جنبش و اعضای متشکله آن در سرتاسر میهن و جهان نبود؛ محال بود موفقیتی داشته باشیم. بخصوص در زمانی که قوقولی قوقوی شیادانه آخوند خاتمی بر روی «دیوار بلند بی اعتمادی» بین غرب و رژیم آب از لب و لوچه « ارباب بی مروت» آویزان کرده بود و برای سرکوب و نابودی مقاومت ملی و میهنی ما جملگی «مینی ژوپ همت» به کمر بسته بودند و با تمامی اسبهایشان بر مردم و جنبش مقاومت خلق ما می تاختند.
قتل عام هزاران زندانی سیاسی و اعدام و کشتارهایی که بی وقفه ادامه داشته و بی تفاوتی نسبت به قیام ۸۸ همه و همه نمونه هایی هستند که در خاطره ما مردم ایران فراموش شدنی نیستند. هرچند پاسداران سیاسی رژیم که ماسک یک دلقک هم می پوشند تلاش کرده اند جوانان ما آنها را فراموش کنند!
سخنان چندش آور یک گزمه وردست لاجوردی ملعون به نام ابراهیم نبوی روز سه شنبه ٢٤ دی ١٣٩٢ در برنامه ی افق صدای امریکا که می گفت : اعدام های ٦٧ را یاد کسی نیار کسی یادش نیست ، ولش کن تموم شد ! فراموش نکرده ایم.
امروز که دیگر این نظام تمامی مکر و حیله هایش را بکار برده و فی الواقع در بحران و بن بست مرگباری قرار گرفته است؛ دستش کاملا خالی است و از یک سو با شلاق و شکنجه و اعدام و وعده های خیالی به مطالبات مردم واکنش نشان میدهد؛ از سوی دیگر ماموریت پاسداران سیاسی و سایبری اش ماله کشی جنایت های رژیم و آدرس عوضی دادن است. روز شنبه ٢٥ ارديبهشت ۹۵ خامنهاي در ديدار با شماري از آخوندها و بسيجي های حوزههاي جهل و جنايت در تهران،در رابطه با «مسئوليتهاي طلبگي» به خطرات اينترنت پرداخت و بر تأثير فضاي مجازي در «افزايش شبهات ديني و تزريق افکار منحرف و غلط در ذهن جوانان» تأکيد کرد. خامنهاي فضاي مجازي را «ميدان واقعي جنگ»ي دانست که «روحانيون و طلاب بايد مسلح و آماده، وارد عرصه ی مقابله با شبهات و تفکرات غلط و انحرافي شوند.»
طبیعی است بخشی از اذهان جامعه ما تحت تبلیغات مسموم این رژیم قرار گرفته و نیاز به آگاهی و اطلاع رسانی درست دارد و لازم است به این توجه داشته باشیم؛ اما تا آنجا که به رژیم و ماموران و مزدوران و نان خورهایش برمی گردد؛ ماله کشی و آدرس عوضی دادن و فحاشی و هرزه درایی کردن آگاهانه و هدفمند به قصد منحرف کردن اذهان ما است. این ماموریتی است که خامنه ای و دستگاه تبلیغاتی و اطلاعاتی اش به آنها محول نموده و این نخستین نکته ای است که ما باید به آن توجه داشته و بر همین اساس و محور به جنگ و مقابله با سایبری رژیم و ماله کشانش برویم.
نکته دوم کارنامه این رژیم و اعترافاتی که در رسانه های حکومتی و تریبونهای مجلس و نماز جمعه و مسجد و دانشگاه و ... سران و کارگزاران این رژیم در زمینه های مختلف جنایت و فساد حکومتی می کنند. اختلاس های میلیاردی و گزارش های زمین خواری و دریا خواری و ...
بنابر این با توجه به موارد فوق و چند پرسش ساده می توانیم این مارها را جمع و بساط سایبری رژیم و پاسدارانش با هر ماسکی را جمع کنیم. توجه داشته باشیم که به رغم اینکه خشم و نفرت مردم و جوانان میهن ما از این رژیم اشغالگر و ضد ایرانی و ضد انسانی به حدی است که هر آنچه از دهن آدم می آید باید به این رژیم گفت و بار ایادی اش کرد؛ اما فراموش نکنیم زبان و ادبیات دشمن که اساسا فحاشی و جنگ روانی و شیطان سازی است را در نظر داشته باشیم و از فرهنگ و ادبیات سیاسی و ملی و مبارزاتی و تهاجمی و مستدل و افشاگرانه برای مقابله با این پاچه ور مالیده های وقاحت پیشه استفاده کنیم.
هرچه ما محکم؛ متین و مستدل و روشنگر و افشاگرانه پاسخ بدهیم و اطلاع رسانی کنیم و آن را مورد حمایت جمعی قرار دهیم؛ دشمن از آنجایی که بنیادش بر دروغ و دغل است و چیزی در چنته ندارد؛ زود سپر می اندازد و پا به فرار می گذارد.
ماله کشان رژیم تلاش می کنند جای جلاد و قربانی را عوض کنند. مثلا در حالیکه همه ما میدانیم یک قاتل و دزد و شیاد جنایتکار نمی تواند لباس وکالت و قضاوت بپوشد و بر کرسی عدالت بنشیند؛ می بینیم این جماعت ماله کشان به جرایم قربانیان ظلم و جور نظام آخوندها که منشا آن خود رژیم است می پردازند تا بدین وسیله تیغ و نطع خون آلود جلادی که روزانه سر می برو و دست و پا قطع می کند و چشم در می آورد و دزدی و غارت می کند را بپوشانند و پنهان نمایند و او را محق جلوه دهند!
این رژیم سیاست و استراتژیش دو پایه دارد. سرکوب در داخل کشور و صدور بحران و تروریسم به خارج از مرزها بویژه کشورهای مسلمان و همسایه منطقه و ما میدانیم حزب الله لبنان؛ بسیجی ها عراق؛ حوثی های یمن و ... همه دست پرورده و مورد حمایت این رژیم هستند و پاسداران این رژیم در سوریه و عراق و یمن و ... مشغول جنایت و کشتار هستند و روزی نیست اخبار کشف شبکه های تروریستی این رژیم در کشورهای منطقه نخوانیم و یا نشنویم؛ اما این ماله کشان با تبلیغ افکار شونیستی و نژاد پرستانه و برجسته کردن نقض حقوق بشر در برخی از این کشورها که مسئولیت مردم خود این کشورهاست و اگر تمام پرونده نقض حقوق بشر همه این دیکتاتوریها را که بخشی در تقابل با دخالت های این رژیم است؛ جمع و آن را با رژیم ایران مقایسه بکنیم مشتی در برابر خروارهاست؛ تلاش می کنند ما را به بیراهه ببرند.
یا اینکه می گویند چرا سیاه نمایی می کنید همه جا کمبود هست و چرا همه اش به دولت ایراد می گیرید؟!
ضمن اینکه باید گفت خودتی! چون وظیفه ما سرنوشت خود و میهن خودمان است و درد مشترک خود را با مردمان دیگر کشورها علیه دشمن مشترکمان بیان می کنیم و خواهان افشا و اخراج این رژیم از همه مجامع بین المللی و کوتاه کردن دستش در امور همه کشورها و از جمله در امور کشور خودمان هستیم که معنایش می شود برانداختن و سرنگون کردن آن؛ زیرا این رژیم به تجربه خونینی که دریافتیم غیر قابل اصلاح و رفرم از درون است و سرتاپای این نظام فاسد یکی است. لذا تغییر این رژیم تنها گزینه پیش روی ملت ما است. تغییری که جغرافیای سیاسی منطقه را دگرگون خواهد کرد و سر مار بنیادگرایی کوبیده شود؛ دیگر مارها هم نیست و نابود و تار و مار می شوند. پس کانون اصلی نبرد با بنیادگرایی و تروریسم در ایران و علیه رژیم حاکم بر ایران در سوریه و عراق و لبنان و یمن و ... است. ما باید در کنار ملت های منطقه علیه اُم القرای بنیادگرایی و جنایت و ترور قاچاق مواد مخدر باشیم.
باید به این ماله کشان گفت:
سی و هشت سال است چه کسی بر مملکت ما حکومت می کند؟
چه کسی میهن ما را اشغال و ویران و ملت ما را به خاک سیاه نشانده است؟ به فقر و فحشا و اعتیاد و حاشیه نشینی و پناهنده شدن به سایر کشورها و...
تو اگر بیل زن بودی چرا بیل به خرابه خودت نزدی که هیچ هرآنچه راهم که بود خراب کردی یا غارت و چپاول نمودی؟
کدام جنایت است که تو علیه مردم ما نکردی که خارجی یا نوچه های خودت داعش و امثالهم بخواهند بکنند؟
پس برو ای ماله کش جنایت و فساد آخوندها این دانه و این دام تو بردار و بر رهگذر روبهکی پست تر از خود فرود آر!