طی تنها چند روز، طالبان بسیاری از ولایات افغانستان را تصرف کرده و مقررات خود را در آنها به اجرا گذاشت. در برخی از ولایات مدارس را منفجر کردند، در برخی از ولایت دختران 12 ساله را به غنیمت بردند و در برخی ولایت نیز دست به اعدام و سر بریدن زدند.
اینها خبرهائی است که در تمام شبکه های خبری جهان، از جمله فارسی زبان خارج از کشور منتشر شده و هر کدام روی یکی از این اقدامات طالبان (به فراخور سیاست های خود) متمرکز شده و آن را پوشش وسیع و تکراری داده اند. این رسانه ها به ندرت گفته اند و یا از باصطلاح کارشناسان ایرانی و افغانی که با آنها ارتباط برقرار کرده اند سئوال کرده اند که چگونه و از کدام مخفیگاه طالبان ظرف دو هفته سر در آورده و اینگونه ارتش دوره دیده دولت را شکست داده اند. آنها تاکتیک جنگی نداشته اند؟ رهبر و فرمانده نداشته اند؟ چرا تصویر این رهبران و فرماندهان منتشر نمی شود؟ چرا با فرماندهانی که ولایات را تصرف می کنند گفتگو نمی شود؟
این سئوالات مطرح نمی شوند زیرا ممکن است گفته شود که فرماندهان فتوحات افسران ارشد ارتش پاکستان هستند و یا افرادی که به زبان انگلیسی صحبت می کنند و تاکتیک های دقیق جنگی (محاصره شهرها و ورود از زوایای تعیین شده به شهرها) را رهبری می کنند. تاکنون تنها یک خبر کوتاه پس از سقوط شهر هرات بدست طالبان در این زمینه پخش شده و هرگز روی آن متمرکز نشده اند. این خبر آنست که دو تن از طالبانی که همراه با طالبان فاتح وارد شهر هرات شده اند به انگلیسی غلیظ صحبت می کنند. موی بلند و ریش دارند و لباسشان نیز مانند بقیه طالبان است، با این تفاوت که پوتین های مخصوص و ساقه بلند و شتری رنگ به پا دارند. پیاده نظام طالبان اغلب کفش های معمولی و شبیه گیوه به پا دارند اما هستند در میان آنها فاتحانی که بهترین کفش های مارک آدیداس را به پا دارند و کفش های کتانی شان هم به گل و لای و خاک آلوده نیست و این نشان میدهد که آنها نه بر ترک موتورسیکلت بلکه با جیب های نظامی به شهرها رسیده اند. کم کم در خود افغانستان مردمی که از ولایات فرار کرده و خود را به کابل رسانده اند می گویند که همه فاتحان افغان نیستند.
تاکنون هیچ رسانه ای نه گفته و نه پرسیده که در هر جنگ چریکی وقتی فاتحان و مخالفان دولت و مبارزان از کوه و جنگ به شهرها می رسند مردم به استقبال آنها می روند، اما در افغانستان پس از فتح هر ولایتی بدست طالبان مردم به سمت کابل و مرزها فرار می کنند. چرا؟ و دلائل این چرائی را پوشش نمیدهند و به بحث نمی گذارند.
رهبران سیاسی طالبان همچنان در پاکستان مستقرند و برخی نمایندگانشان در قطر. چرا در پاکستان رسانه های آن کشور به دیدار رهبران طالبان برای مصاحبه نمی روند؟ دولت پاکستان اجازه نمیدهد؟ چرا؟ نمی خواهند آشکار شود که آنها سالهاست در پاکستان مستقرند و از آنجا جنگ افغانستان را به همراه مشاوران پاکستانی و احتمالا اروپائی رهبری می کنند؟
تاکنون تنها وزیر خارجه قطر که نمایندگی طالبان در آنجا مستقر است در یک اظهار نظر کوتاه گفته است که از طالبان خواسته ایم که با مردم به ملایمت رفتار کنند. و این هم تازه حرف او نیست، بلکه تکرار حرف "اسماعیل خان" یکی از رهبران معروف نظامی هرات در جنگ های دوران استقرار ارتش شوروی در افغانستان است. او که بر خلاف فرماندهان ارتش افغانستان، از ترس هرات را ترک نکرده و تا آخرین مرمی (فشنگ) در هرات مانده و مقاومت کرده، پس از به اسارت در آمدن به دست طالبان به فرماندهان آنها گفته است با مردم کنار بیائید و با آنها به ملایمت رفتار کنید تا شما را بپذیرند. اسماعیل خان که دیگر پیر شده و ریشی سفید و بلند دارد، یکی از فرماندهان افسانه ای دوران جنگ های چریکی با دولت دمکراتیک افغانستان است. او سروان ارتش افغانستان بود که به صفوف مجاهدین پیوست. شهرت او برابری می کرد با شهرت "احمد شاه مسعود" که او را شیر دره "پنجشیر" لقب داده بودند. شیری که در آستانه فتح افغانستان بدست طالبان و سقوط دولت آشتی ملی دکتر نجیب الله؛ در یک توطئه دقیق امنیتی براثر یک انفجار در مخفیگاهش در کوه های پنجشیر ترور شد. او مهندس بود. این جمله تکیه کلام دکتر نجیب الله رئیس جمهور دولت آشتی افغانستان بود «جنگ افغانستان با مرز "دیورند" که انگلیس ها میان پاکستان و افغانستان کشیدند پایه گذاری شد». مرزی کوهستانی و صعب العبور که طالبان از آن برای ورود به افغانستان و بازگشت به پاکستان استفاده می کنند. بخشی از انتقال و تجارت مواد مخدر تولیدی در افغانستان نیز از همین مرز عبور داده می شود. در دو سوی این مرز اقوام پشتون زندگی می کنند که بسیاری از آنها با هم خویشاوندی هم دارند و انگلستان با همین مرز آنها را از هم جدا کرد و بذر جنگی بی پایان را پاشید.