آیشمن، کارمندی که مأمور و معذور بوده یا یکی از بهترین دست اندرکاران کشتار؟ نظریه پرداز ایده راه حل نهائی یا فقط اجرا کننده دستورات؟ آدولف آیشمن، از افسران بلند پایه آلمان نازی که شروع محاکمه اش تبدیل به روزی تاریخی برای یهودیان شد.
آیشمن به کارش ادامه داد تا وقتی که جنگ با شکست آلمان نازی تمام شد. او در سال 1946 توانست با نام مستعار نیکلاس کلمنت با خانواده اش به آرژانتین فرار کند. ولی پس از 15 سال زندگی مخفیانه، با تشکیل و اعلام موجودیت اسرائیل، یک هدف بزرگ تعیین میشود، سرویس ضد جاسوسی اسرائیل (موساد) توانست آیشمن را شناسایی و در سال 1960 کماندوهای اسرائیلی درعملیاتی سری او را به اورشلیم منتقل می کنند.
محاکمه آیشمن هشت ماه طول می کشد. دادستان او را « هیولا» خطاب کرد. و مردم بی صبرانه میخواستند بدانند این « هیولا » چه شکل و شمایلی دارد؟ چه می گوید؟ اما آیشمن هیچ کدام از اتهامات را قبول نکرد. و خودش را یک آدم ساده و معمولی نشان داد. می گفت من کار اداری معمولی خود را انجام میداده ام. و اگر من انجام نمی دادم کسان دیگری انجام می دادند.
جالب اینکه، دفاعیات وکلای آیشمن این بود که او به لحاظ حقوقی مرتکب هیچ جرمی نشده، و به عنوان کارمند موظف به تبعیت از دستورات بوده و چاره دیگه ای نداشته. نهایتاً 8 ماه بعد از محاکمه در زندان "رمله" دار زده شد. که گفته میشود موقع اعدام فریاد زده؛ "زنده باد آلمان. من از قانون جنگ و پرچم" تبعیت کردم.
شما چه فکر می کنید؟
مهدی رحیمی، سپهبد نیروی زمینی شاهنشاهی، آخرین رئیس شهربانی وآخرین فرماندار نظامی تهران در دفاعیات خود به دادگاه چنین می گوید؛ من سرباز بودم و سوگند خورده بودم. و باید به سوگند وفادار می ماندم. من ضمن ستایش شخصیت امام خمینی (بخوانید خمینی دجال) در مسیری حرکت می کردم که در آن مسیر خود را موظف میدانستم آنچه را که درخدمت ارتش است انجامدهم.
هویدا نخست وزیر 13ساله شاه در دادگاه گفت؛ "اینطور که شما صحبت می کنید، انگار من پادشاه بوده ام و پادشاه نخست وزیر".
ادامه می دهد و می گوید؛
ما گرفتار سیستمی بودیم که هرکسی در آن سیستم به نحوی در خدمت رژیم بود.
اگر می گوئید من به عنوان نخست وزیر باید کنار می رفتم و ادامه نمی دادم حق با شماست، اما اگر من نمی کردم، شخص دیگری می کرد. سیستم آن طور بود. من آن سیستم را بوجود نیاورده بودم، قبل از من و بعد از من نخست وزیرانی بودند که با این سیستم کار کردند. من هم ادامه دهنده همان راه بودم نه بوجود آورنده.
پاسخ سروش دباغ، فیلسوف وطنی در مورد نقش وی در انقلاب فرهنگی و موارد آن، شورای انقلاب فرهنگی زیان بارترین اتفاق در طول تاریخ در دانشگاه ها در ایران است، که تبعات آن همچنان ادامه دارد تا جائی که یک مداح استاد دانشگاه میشود.
می گوید؛ من در آن هنگام نخست وزیر نبودم، یعنی اتهام را به میرحسین موسوی (نخست وزیر وقت) احاله میدهد. و در پاسخ تند به محمود دولت آبادی که وی را شیخ انقلاب فرهنگی میداند می گوید؛ ستاد انقلاب فرهنگی همه گونه سنخیتی داشت جز سروش که نه روحانی بود و نه کهنسال و نه کهنه کار سیاسی. ادامه میدهد و میگوید؛ اگر ستاد فرهنگی سنخیتی داشت؛ این شیخ کسی جز شخص شخیص مهندس میرحسین موسوی نبود.
هسته اولیه ستاد انقلاب فرهنگی عبارت بودند از محمد جواد باهنر، محمد مهدی ربانی املشی، علی شریعتمداری، حسن حبیبی، شمس آل احمد، جلال الدین فارسی و بالاخره عبدالکریم دباغ.
حسین بهادر 09/07/2023 برابر ۱۷ شهریور ۱۴۰۲